از جمله چیزهایی که میتواند یک خطر بزرگ باشد، کارهای عامیانه و جاهلانه و دور از معرفت و غیر متکی به سند و مدرک در مسئله مربوط به امام زمان(عج) است که همین، زمینه را برای مدعیان دروغین فراهم میکند. کارهای غیرعالمانه، غیرمستند، غیر متکی به منابع و مدارک معتبر، صرف تخیلات و توهمات؛ اینجور کاری مردم را از حالت انتظار حقیقی دور میکند، زمینه را برای مدعیان دروغگو و دجال فراهم میکند؛ از این بایستی به شدت پرهیز کرد.
اشاره
یکی از نیازهای اساسی منتظران در عصر غیبت، لزوم برخورداری از الگوهای عملی، در مسیر خودسازی و نیز همراهی و مساعدت امام معصوم است؛ کسانی که توانسته باشند در عرصة عمل، برای تحقق اهداف و آرمانهای امام خود، جان فشانی کنند و نمونههای روشنی در طریق اطاعت و سرسپردگی باشند و به راستی، چه کسانی شایستهتر از یاران امام حسین(ع).
یارانی که امام خود را در تحقق بخشیدن به اهدافش یاری کردند؛ یاران بزرگ و مجاهدی که عقل بشری از درک مقامشان عاجز است؛یارانی که امام معصوم، در وصف ایشان فرمود: «فَإنّی لا أعلَمُ أصحاباً أوفی ولا خَیراً مِن أصحابی...؛ من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خود، نمیشناسم».در حقیقت، یاران اباعبدالله(ع)، معیارهایی را در اختیار ما قرار دادهاند تا به وسیلة آنها، خود را محک زده و با عمل به آنها، خود را برای قیام جهانی و روز با شکوه ظهور، آمادهتر سازیم.
معرفت و محبت
محبت، حالتی میان محب و محبوب است که اگر چه از درون و قلب، سرچشمه میگیرد، اما در ظاهر و افعال و اعمال محبّ، به روشنی بروز پیدا میکند. محبتی پایدار و حقیقی است، که در پی معرفت باشد؛ زیرا که هر چه شناخت بیشتر باشد، محبت، شدیدتر و عمیقتر خواهد بود. راه ایجاد و تعمیق محبت به ولی عصر(عج)، آن است که انسان به صاحبالزمان(عج) به عنوان مطلوب کامل خویش، معرفت حاصل کند و ابعاد وجودش را بشناسد.
معرفتی که مورد تأکید ائمه((ع)) واقع شده، معرفتی سطحی نیست که عموم مردم با آن آشنا هستند؛ بلکه مقصود، معرفتی خاص، با ویژگیها و توصیفاتی که در احادیث و ادعیه وارد شده است، میباشد. مشکل امت اسلام، پس از پیامبر(ص)، عدم معرفت واقعی به حجت زمان خود بود. کوفیان امام حسین(ع) را میشناختند؛ اما شناخت آنان، محدود به اسم و نسب امام بود، بدون هیچ بصیرت و آگاهی نسبت به مقام والای ایشان.
در مقابل، یاران حضرت اباعبدالله(ع) از چنان معرفتی به امام زمان خویش برخوردار بودند که شهادت در راه او را بر زندگی جاودانة در دنیا، بر میگزیدند؛ چنان چه یکی از یاران امام، اینگونه به این حقیقت، تصریح میکند: «الحمدالله الّذی شرفنا بالقتل معک ولو کانت الدنیا باقیة و کنا فیها مخلدین لاثرنا المحفوظ معک علی الاقامة فیه؛ خدا را سپاس که این شرافت را نصیب ما کرد تا در کنار شما به شهادت برسیم و اگر دنیا باقی باشد و ما در آن جاودان باشیم، قیام با شما را بر ماندن در این دنیا ترجیح میدهیم».
آنان، وجود امام را نعمتی بزرگ از جانب خدا و مورد سفارش پیامبر میدانستند. در تاریخ آمده است که در دومین روز محرم الحرام، پس از ورود امام و یارانش به کربلا، آن حضرت خطبهای خواند. آنگاه، بُریر از جای برخاست و گفت: «یابن رسولالله! لقد منّ الله بک عَلینا أن نُقاتل بین یدیکَ نقطَع فیکَ أعضائنا ثم یکون جدک شفیعنا یوم القیامة؛ ای پسر رسول خدا! خدای تعالی وجود مبارکت را بر ما منت نهاده است؛ در رکاب شما نبرد میکنیم تا در راه شما اعضای بدنمان تکه تکه شود؛ برای آنکه در روز قیامت، جدّ شما شفیع ما گردد».
اشعاری که هر یک از یاران، در موقع نبرد به زبان میآوردند نیز، اشاره به عمق معرفت آنان از امام دارد. برای مثال، اسلم ـ یکی از یاران امام ـ هنگام خروج برای جهاد، این رجز را میخواند: «أمیری حسینٌ و نِعمَ الأمیر؛ سُرورٌ فُؤادِ البَشیر النّذیر؛ حسین(ع) امیر من است و چه خوب امیری است. او موجب شادی و سرور دلِ بشارت دهنده و ترسانندة از خطرها (پیامبر اکرم(ص)) است».
حجاجبن مسروق جعفی نیز از دیگر یاران امام میباشد که ایشان را این گونه معرفی میکند: «أقدم حسیناً هادیاً مهدیاً؛ ألیومَ تَلقَا جَدَّکَ نَبیاً، ثُمَّ أباکَ ذَالنَّدا عَلِیاً، ذاکَ الذِی تَعرِفُهُ وصی؛ ای حسین! ای امامی که هم هدایت یافتهای و هم دیگران را هدایت میکنی؛ امروز جدت، پیامبر(ص) را ملاقات خواهی کرد و سپس پدرت، علی(ع) را که صاحب فضل، وجود و احسان است و ما او را وصی رسول(ص) و جانشین بر حق او میدانیم».
یاران امام مهدی(عج) نیز، معرفتی عمیق به ایشان دارند. امام سجاد(ع) در وصف آنان میفرماید: «القائلین بأمامَتِه؛ آنان به امامت امام مهدی(عج) اعتقاد راسخ دارند» و این معرفت عمیق، سرچشمة محبتی حقیقی به امام میشود؛ به گونهای که به تعبیر امام صادق(ع): «یحفّون به و یقّونه بأنفسهم فی الحروب؛ آنان در میدان رزم، او [حضرت مهدی(عج)] را در میان میگیرند و در کشاکش جنگ، با جان خود، از ایشان محافظت میکنند».
معرفت و پارسایی
زهد و پارسایی از ویژگیهای برجستة یاران ائمه((ع)) میباشد. معرفت، هنگامی پیروی از امام را به دنبال دارد که آمیخته به حب دنیا نباشد. از این رو، منتظران واقعی کسانی هستند که در سایة کسب معرفت، نفس خویش را از دنیازدگی خالص میکنند.یاران امام حسین(ع) انسانهایی بودند که دل بستگی به دنیا و فرزند و مال را کنار گذاشته و همه را، همراه جان خویش تقدیم امام نمودند.
هنگامی که اباعبدالله(ع) به فرزندان عقیل فرمود: «... شهادت مسلم، خانوادة شما را بس است. من به شما رخصت میدهم که به سوی خانههای خود بروید»، فرزندان عقیل در پاسخ امام گفتند: «آیا به مردم بگوییم امام و رهبر و بزرگ خود را در میان دشمنان تنها گذاردیم و از او دفاع نکردیم؟ سوگند به خدا، چنین نخواهیم کرد؛ بلکه جان و مال خود را فدای تو خواهیم نمود».
در مقابل نیز، کسانی را میبینیم که در اثر دلبستگی به دنیا و با وجود معرفت به حقانیت امام، حاضر به پیروی از ایشان نیستند. یکی از این اشخاص، عبیداللهبن حر جعفی است. او کسی بود که کاروان امام حسین(ع) در مسیر خود با او برخورد کرد. امام با او به گفتوگو نشست و او را به همراهی خود، فراخواند؛ اما عبیدالله در جواب گفت: «به خدا سوگند؛ میدانم که هر که شما را دنبال کند، در آخرت، سعید و خوشبخت خواهد شد...، اما این طرح و نقشه را بر من تحمیل مکن؛ زیرا نفس من بر مرگ آمادگی ندارد».
مردم کوفه نیز که با امام بیعت کرده بودند و به ایشان قول همکاری داده بودند، به جهت دلبستگی به دنیا، به ایشان خیانت کردند. چنانچه در تاریخ، نقل شده است که امام از چند تن از اهالی کوفه ـ که پس از شهادت مسلم، به ایشان پیوسته بودند ـ دربارة رأی و نظر مردم کوفه پرسیدند و آن چند نفر در پاسخ گفتند: «در بین اشراف، رشوههای بزرگ رد و بدل میشود و اگر چه دلهای سایر مردم با شماست، اما شمشیرهایشان علیه شما آماده گشته است».
آنگاه حضرت اباعبدالله(ع) فرمود: «الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی ألسنتهم؛ مردم، بندة دنیا هستند و دین، لقلقة زبان آنهاست».در هنگامة ظهور نیز کسانی که به ظاهر، منتظر امام(ع) بودهاند، از ایشان جدا میشوند. چنانچه امام صادق(ع) در اینباره میفرمایند: «إذا خَرَجَ القائم خَرَجَ مِن هَذا الأمر من کان یری من أهله... ؛ هنگامی که قائم(ع) قیام کند، کسانی که به نظر میرسید از یاران او باشند، از امر (ولایت) بیرون میروند...».
عبادت و راز و نیاز با پروردگار
از ابومخنف نقل شده که در ظهر عاشورا و در کشاکش جنگ، ابوثمامه صاعدی نزد امام آمد و گفت: «من دوست دارم در حالی که نماز آخرم را با شما به جای آوردهام، خدا را ملاقات کنم». حضرت، در جواب فرمود: «ذکرت الصلاة جعلک الله من المصلین الذاکرین؛ نماز را یادآوردی. خدا تو را از نمازگزارانی که به نماز تذکر میدهند، قرار دهد».
آنگاه، امام حسین(ع) به همراه نیمی از یاران خود به نماز ایستادند و سعیدبن عبدالله حنفی، خویش را سپر امام قرار داد و تیرهای رها شده از سوی دشمن را به جان خرید تا آنکه به شهادت رسید.در شب عاشورا نیز، تمام اصحاب در خیمههای خود به راز و نیاز و عبادت مشغول بودند. راوی میگوید: «و بات الحسین(ع) و أصحابه تلک اللیلة و لهم دوی کدوی النحل ما بین راکع و ساجد و قائم و قاعد؛ حسین(ع) و یارانش، آن شب را در حالی به صبح رساندند، که زمزمة آنان در حالات رکوع و سجود و ایستاده و نشسته، مانند زمزمة زنبوران عسل، شنیده میشد».
در وصف یاران امام مهدی(عج) نیز از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «مجدّون فی طاعة الله؛ آنان در راه اطاعت خداوند، اهل جدیت و تلاش هستند». امام علی(ع) نیز در توصیفشان فرمودهاند: «رجالٌ لاینامون اللیل لهم دوی فی صلواتهم کدوی النحل یبیتون قیاماً علی أطرافهم و یسبحون علی خیولهم؛ مردان شب زندهداری که زمزمة نمازشان، مانند نغمة زنبوران کندو به گوش میرسد. شبها را با شب زندهداری سپری میکنند و بر فراز اسبها خدا را تسبیح میکنند».
وفای به عهد
امام(ع) در شب عاشورا به خیمة حضرت زینب(س) رفتند و میان ایشان، گفتوگویی صورت گرفت. از آن جمله، حضرت زینب به امام(ع) عرض کرد: «آیا شما نیتهای یاران خود را امتحان کردهاید؟ میترسم که در هنگامة درگیری، شما را به دشمن تسلیم کنند». امام حسین(ع) در جواب فرمودند: «اما والله لقد نهرتهم و بلوتهم و لیس فیهم الأشوس الأقعص یستأنسون بالمنیة دونی استئناس الطفل بلبن أمّه؛ به خدا سوگند، ایشان را آزمودهام و آنان را انسانهایی سینه سپر کرده یافتهام؛ به گونهای که به مرگ زیرچشمی مینگرند و شوقشان به مرگ، کمتر از شوق کودک به شیر مادرش نیست».
در آن شب، زیباترین و ماندگارترین صحنههای تاریخ اسلام، شکل گرفت. امام(ع) بیعت خود را از همة یاران برداشت و از ایشان خواست تا در تاریکی شب پراکنده شوند؛ اما هر یک از اهلبیت((ع))، اصحاب و یاران امام در سرسپردگی عاشقانة خویش، بار دیگر ابراز وفاداری کردند. مسلمبن عوسجه عرض کرد: «یابن رسولالله! در جهان کسی از ما لئیمتر نباشد، اگر اینجا تو را رها کنیم. پناه میبریم به خدا از اینکه از رکاب همایونی تو، دوری کنیم.
خدا هرگز روزی را نیاورد که من چنین کنم... حتی اگر سلاحی به دست نداشته باشم، با پرتاب سنگ به جنگشان خواهم رفت... و هرگز از تو جدا نخواهم شد، تا در رکاب تو کشته شوم». سعیدبن عبدالله حنفی نیز عرض کرد: «سوگند به خدا، هرگز تو را رها نمیکنیم، تا برای خدا مشخص شود که سفارش پیامبر(ص) را نسبت به تو عمل کردهایم و اگر بدانم که در راه تو به شهادت میرسم و سپس زنده میشوم و ذرّات وجودم را بر باد میدهند و هفتاد بار با من چنین میکنند، باز از تو جدا نخواهم شد...».
و اینک ما در زمان انتظار سرورمان، حضرت مهدی(عج) به سر میبریم. به راستی، آیا ما مدعیان منتظر، به اندازة یاران سیدالشهداء(ع)، از جان و مال خود، خواهیم گذشت؟ منتظر واقعی در میدان عمل، به سوی ظهور گام برمیدارد و در هر صبح با امامش بیعتی تازه میبندد و به خدای خویش قول میدهد که هرگز از این عهد و پیمان برنگردد، تا از یاران و دفاع کنندگان از مولایش باشد و در این راه از همه پیشی بگیرد؛ عهدی که حتی مرگ هم نمیتواند آن را بشکند: «اللهم انی اجَدَدُ له فی صَبیحة یومی هذا و ما عشت من أیامی عهداً و عقداً و بیعةً له فی عُنُقی لا أحول عَنها و لا أزولُ أبداً اللهم اجعَلنی مِن أنصارِه و أعوانِه والذّابین عَنهُ والمسارعین إلیه فی قضاء حوائجه والممتثلین لأوامره والمحامین عنه و السّابقین إلی إرادته و المستشهدین بین یدیه اللهم أن حال بینی و بینه الموت الذی جَعَلتَه علی عبادک حتماً مقضیاً و أخرجنی مِن قَبری مؤتَزِراً کَفَنی شاهراً سَیفی مجرداً قناتی ملبیاً دعوة الداعی فِی الحاضر والبادی...».