سال «جهاد اقتصادی» رو به پایان است و رسانهها نیز مطابق رویهی تکراری هرساله، میزان تحقق اهداف درنظر گرفته شده برای این نامگذاری و دلایل ناکامیهای احتمالی را به کند و کاو گذاشتهاند. در این راستا،این سؤال مطرح است که چرا عمدهی مطالبات رهبری در قالب نامگذاری برای سالها آنگونه که شایسته و بایسته است پیگیری و تعقیب نمیشوند؟
تبیین واقعیت و آرمانهای انقلاب اسلامی و ترسیم موقعیت ایران پیش و پس از انقلاب در مواجهه با آسیبهای داخلی و تهدیدهای خارجی، تلاش پردامنه و مستمری است که رهبر انقلاب در طول سالیان زعامت خود بدان اهتمام داشته و در مناسبتها و جایگاههای گوناگون به ابراز آن پرداختهاند.
مروری بر عناوین بحثها و بیانات رهبر در دو دههی گذشته نشان میدهد که این رویه تنها به ابعاد سیاسی و اجتماعی محدود نبوده و در مواردی خاص، به رهیافتها و مطالباتی مشخص و جدی بدل گردیده است؛ مبارزه با فساد اداری و مفسدان اقتصادی، تولید علم و آغاز جنبش نرمافزاری، شناسایی و مقابله با تهاجم فرهنگی و رسانهای غرب، اصلاح نظام آموزشی و تحول در حوزههای علمیه از جمله موارد شاخصی است که علاوه بر توصیهها و تأکیدهای موردی، به طور جدی در بیانات چند سال اخیر رهبری از بسامد قابل توجهی برخوردار شده و در مناسبتهای مختلف، ابعاد گوناگون آنها معرفی و بررسی گردیده است.
با این وجود و برخلاف انتظار، این مطالبات هیچگاه به طور شایسته و دقیق تعقیب نشده و به رغم استقبال شفاهی و هیاهوی تبلیغاتی و مطبوعاتی بسیاری که در رابطه با آنها شکل گرفته، در عمل به نتیجهی مطلوبی نینجامیده است. این واقعیت تلخ که مدتها در گوشه و کنار محافل رسمی مورد اشاره قرار میگرفت، به تازگی حتی مورد انتقاد آشکار شخص رهبری قرار گرفته است؛ از باب نمونه، ایشان در دیدار با کارگزاران حج (13/7/1390) به عملی نشدن توصیههای خود در رابطه با مفاسد اقتصادی اشاره کردند:
«چند سال قبل از این ـ نمیدانم حالا 10 سال است یا بیشتر است ـ من توصیههاى مؤکدى را راجع به مقابلهى با فساد اقتصادى به مسؤولین کشور کردم، استقبال هم کردند؛اما خب، اگر عمل میکردند، دیگر این فساد بانکى اخیر - که حالا همهى روزنامهها و همهى دستگاهها و همهى ذهنها را پر کرده - پیش نمىآمد. وقتى عمل نمیکنیم، دچار این حوادث میشویم. اگر با فساد مبارزه بشود، دیگر این چند هزار میلیارد - یا هرچه - سوءاستفادهاى که افرادى بیایند بکنند، پیش نمىآید ... این به خاطر این است که عمل نکردیم. از همان وقت که گفته شد فساد ریشهدار میشود، ریشه پیدا میکند، شاخ و برگ پیدا میکند، هر چه که بگذرد، کندنش مشکل میشود– اینها گفته شد، اینها تأکید شد، اینها همه بیان شد؛ اینها سرمایهگذار پاکدامن و صادق را مأیوس میکند ـ اگر عمل میشد، مبتلا به این مسایل نمیشدیم. حالا مبتلا شدیم.»
همچنین رهبر انقلاب در دیدار با جمعى از نخبگان و برگزیدگان علمى (11/7/1390) به طور ضمنی نسبت به عدم شکلگیری کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی گلایه نمودند: «فکر کنید، بگویید، بنویسید، در مجامع خودتان منعکس کنید؛ آن کرسىهاى آزاداندیشى را که من صد بار ـ با کم و زیادش ـ تأکید کردم، راه بیندازید و اینها را هى آنجا بگویید؛ این میشود یک فضا.»
در چارهجویی برای برونرفت از وضعیت متناقض کنونی که پیگیری و اجرای مطالبات رهبری را با مشکل مواجه ساخته، بررسی موانعی که دامنگیر مسؤولان و مدیران شده و از تحقق مطلوب خواستهها و ایدههای رهبر انقلاب جلوگیری میکند، ضروری است.
بخش نخست؛ چالشهای نظری
1. عدم درک ابعاد، عمق و ضرورت ایدهها و مطالبات؛
انقلاب اسلامی در بستر عقبماندگی تاریخی ایران و مبتنی بر نیروی متراکم مردمی که میان واقعیتهای زندگی با آرمانها و آرزوهای خود فاصلهی بسیار میدیدند، به وجود آمد که مدعی استقلال، آزادی و زیستن در سایهی اسلام بود. بر این اساس، بعید نبوده و نیست که جریان انقلاب و نظام برآمده از آن به طور طبیعی با مسایل و مشکلات فراوانی روبهرو شود که از داخل و یا بیرون، موجودیت و موعودیت آن را به خطر اندازند.
همچنین با رشد حیرتآور توانمندی ایران پس از انقلاب که متکی به ارادهی مردمی و اندیشهی دینی صورت پذیرفته است، افقها و به دنبال آن چالشهای جدیدی فرا روی جامعهی ایرانی آشکار میگردد. درک این زمینهی تاریخی و اجتماعی و ایمان به ایدهی انقلاب و توجه به گسترهی وسیع تأثیرگذاری و تأثیرپذیری آن، پیش شرط مهمی در فهم ابعاد، عمق و ضرورت مطالبات رهبر است که متأسفانه عدم وجود آن، به مانعی نظری بر سر راه تحقق مطالبات ایشان تبدیل شده است.
2. رویکرد گزینشی در تفسیر مطالبات بر اساس جایگاه حزبی، صنفی و تشکیلاتی؛
مطالبات رهبری به طور معمول در حوزههای کلان مطرح میشوند و دربردارندهی کلیاتی هستند که در زمینهای خاص مهم به نظر رسیده و میبایست برای تحقق آنها موردسنجی و برنامهریزی صورت پذیرد. همچنین، مخاطبان این مطالبات نیز طیف وسیعی از اقشار، اصناف و افراد را در بر میگیرد که فعالیت آنان به نوعی به زمینهی مورد نظر در یک مطالبه مربوط میشود. تجربه نشان داده است که به واسطهی اتخاذ رویکرد گزینشی دربارهی مطالبات رهبری و توجه به یک بخش و غفلت از سایر ابعاد و بخشها، در عمل تحقق مطالبات ناممکن میگردد.
همچنین تفسیر مطالبات رهبر بر اساس موقعیتها و منافع حزبی، صنفی و تشکیلاتی که در کانون تأثیرپذیری از جریانها و تحولات سیاسی قرار دارند، مانع دیگری در مسیر عدم تحقق آنها به شمار میرود. در این میان، مسؤولیتگریزی افراد و نهادهایی که به طور قانونی و منطقی به تحقق انواع مطالبات ربط پیدا میکنند، به عمق مشکلات میافزاید.
3. اجتهاد مجدد در مطالبات و نادیدهگرفتن نظم سازمانی؛
بازبینی و اجتهاد دوباره دربارهی مفاد مطالبات رهبر ـ از سوی مراکز، نهادها و افراد دستاندرکار ـ به مثابه مخاطرهای جدی برای تحقق آنها به شمار میرود. در واقع، مانع نظری مهمی که بر سر راه پیگیری مطالبات رهبر وجود دارد، تلاش مسؤولان اجرایی در جهت بازگویی، بازبینی و یا حتی ارایهی تفسیری متفاوت با اصل خواستهها و مطالبات است که علاوه بر مغایرت با شأن اجرایی و نظم سازمانی آنها (برنامهریزی و اجرا در مقابل تفسیر و ایدهپردازی) زمینهساز ابهام و یا حتی انحراف مطالبات خواهد بود.
این در حالی است که ضعف مراکز پژوهشی، تصمیمسازی و برنامهریزی کشور در زمینهی رصد شرایط، نیازها و روندهای گوناگون حاکم بر جامعه و ارایهی بستههای مشخص راهبردی، سبب شده تا رهبری علاوه بر تدوین مطالبات خود در قالب ایدههایی با چارچوبهای مشخص، در مواردی خاص از جمله «تدوین الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت» شخصاً نسبت به مدیریت و هدایت اجرایی مطالبات خود اقدام نمایند.
4. سادهانگاری و سطحینگری نسبت به مطالبات.
اقتضای جایگاه رهبری در نظام سیاسی ایران، پرداختن به مسایل بنیادین و کلان و تلاش برای رفع و حل آنان است و بر همین اساس، پیگیری مطالبات رهبری و تلاش برای تحقق آنها مستلزم وجود درکی عمیق و ارادهای قوی در حوزهی برنامهریزی و اجراست. همچنین فهم ضرورت اجرای این مطالبات و تأثیر شگرفی که هر یک از آنان میتواند در حیات فردی و اجتماعی مردم و کارآمدی جمهوری اسلامی داشته باشد، نیازمند بهرهمندی از سطح قابل توجهی از معلومات و توانمندیها خواهد بود. با این وجود، مواجههی سطحی و سادهی مسؤولان اجرایی با مطالبات رهبری و درک نامتوازن آنها از اهمیت و پیچیدگی این موارد به مانع دیگری بر سر راه تحقق آنها بدل گردیده است؛ واقعیتی که اگر نتوان به تغییر و اصلاح آن امید بست، سدی اساسی در مسیر اجرای مطالبات رهبر ایجاد خواهد کرد.
بخش دوم؛ چالشهای عملی
1. فریضهی ارایهی آمار و ارقام و گزارش کار؛
تغییر و تحول در رویههای کهنه و جاری و اصلاح فرآیندهای غلط و ناکارآمد، از یک سو مستلزم ابتکار، جرأت و جسارت کافی مسؤولان اجرایی است و از سوی دیگر محصول توجه به واقعیتها و سنجش و ارزیابی دقیق آنها خواهد بود. بر این اساس، برای پیگیری مطالبات رهبری که اساساً به تحول و اصلاح وضعیت و رویهی جاری ادارهی امور مربوط میشوند، نمیتوان به امکانات و سازوکارهای رایج فعلی بسنده کرد و از ظرفیتهای مغفول و امکانات قانونی اما تجربه نشده بهره نگرفت؛ مسألهای که تنها در سایهی خلاقیت و عزم مسؤولان اجرایی و تعهد آنان نسبت به حل مشکلات و نیز جسارت آنان در مواجهه با تغییرات اساسی امکانپذیر خواهد بود.
علاوه بر این، بیتوجهی به وضعیت واقعی و اکتفا به آمار و ارقام کمّی که تنها برای تدوین گزارش کار به کار میآیند، مانعی جدی در مسیر پیگیری مطالبات رهبری است. آنچه بدیهی است، تحقق خواستهها و آرزوهای رهبری و رفع مشکلات و موانع پیشرفت مملکت با فضاسازی رسانهای و هیاهوهای تبلیغاتی ممکن نخواهد بود و تجربه نشان داده که مردم و رهبری فریب اعداد و ارقامی که ریشه در واقعیت نداشته باشند را نخواهند خورد.
2. بدسلیقگی و کوته نظری در اجرا؛
شکلگیری یک تحول و استقرار نظمی جدید، نیازمند طراحی و برنامهریزی تمام مراحل و حلقههایی است که تحقق آن را ممکن میسازند. همچنین توجه به روشهای جدید و ظرایف عملیاتی پیچیدهای که امروزه در مناسبات انسانی کاربرد یافتهاند، در موفقیت و یا شکست طرحها و ایدهها نقشی تعیین کننده دارند.
با این وجود، تجربهی سالیان اخیر نشان داده که مدیران و مسؤولان اجرایی ـ در پیگیری مطالبات رهبری ـ به چنین نکاتی چندان علاقه نشان نمیدهند. به نظر میرسد استفاده از قالبهایی کلیشهای همچون برگزاری همایش یا فراخوان مقاله و یا چاپ چند جلد کتاب کلی دربارهی موضوعات مورد بحث، تنها راهی است که افراد و نهادها برای خلاص شدن از اتهام کمکاری و یا بیتوجهی به مطالبات رهبر در پیش میگیرند؛ گذشته از آن که رویکرد کلی در این قبیل فعالیتها نیز توجه به امور تشریفاتی و سمبلیک بوده و در نتیجه اجرای آنها هیچ نقشی در تحقق محتوای مطالبات رهبری نخواهد داشت.
3. عدم وجود سازوکاری مشخص برای برنامهریزی و اجرا؛
بیش از آن که تحقق ایدهها و مطالبات رهبر انقلاب به هیاهو و تبلیغات نیاز داشته باشد، محتاج برنامهریزی و نظارت است. این که به طور مشخص چه سازمانها و نهادهایی در رابطه با اجرای مطالبات مسؤولیت مستقیم و یا غیرمستقیم دارند و چه فعالیتهایی میتوانند انجام دهند و نیز این که چه اشخاص و نهادهایی نباید خارج از حدود اختیارات و مسؤولیت خود به پیگیری این مطالبات دامن زده و در نتیجه نظم لازم برای تحقق آنها را برهم زنند، از جمله مواردی است که میباید در دستور کار دبیرخانه و یا کمیتهای مشخص در این زمینه قرار بگیرد.
همچنین پیگیری اموری که میبایست در جریان تحقق مطالبات رهبری توسط نهادها و مراکز صورت پذیرد و برجسته نمایی تقصیرها و قصورهایی که در این زمینه واقع میشوند، ضروری به نظر میرسند. اجرای هر یک از مطالبات رهبر میبایست در چارچوب مدیریت پروژه و طی سازوکاری مشخص جریان یابد تا شناسایی نقاط ضعف و موانع عملیاتی در راستای تحقق آنها ممکن باشد؛ چیزی که تا کنون اثری از آن دیده نشده است.
4. خوداتکایی و مشغولیت مداوم و پردامنهی مدیران و غفلت از عمق مطالبات.
پیگیری مطالبات رهبری که غالباً به حوزههای بنیادین مربوط میشوند، قبل از آن که به اقدام و عمل مدیران وابسته باشد، محتاج توجه کارشناسان و اندیشمندان است تا ابعاد مفهومی و شرایط تحقق آنها سنجیده و معرفی گردد. از سوی دیگر، بهرهمندی از آرا و توانمندی نخبگان و صاحبنظران در عرصههای گوناگون نیازمند تأمین پیش نیازها و سازوکارهای اجرایی متداولی است که میبایست توسط مدیران اجرایی تدارک دیده شود. با این وجود، آنچه تا کنون واقعیت یافته رویهای خلاف به نظر میرسد که در جریان آن، بیش از توجه به علایق و نظرهای کارشناسان و نخبگان و کسب اطلاع از آرا و دیدگاههای ایشان، خواست و تشخیص مدیران و حلقهی مشاوران و بازوان اجرایی آنان، مبنای برنامهریزی و عمل قرار گرفته است.
در موارد اندکی که مدیران، خود شخصیتهایی صاحب نظر و کارشناس محسوب میشوند نیز آفت دیگری در میان است؛ شرکت در جلسات و برنامههای تشریفاتی و رسمی گسترده و عضویت در چندین حلقه، شورا و کمیسیون مختلف، در کنار تدریس و سخنرانیهای بیوقفه تنها به ارتفاع ابعاد شخصیت این قبیل مدیران در انظار عمومی میافزاید و متأسفانه امید به تحقق مطالبات رهبر و رهنمودهایی که مستلزم باریک اندیشی و واقعبینی و نیز آرمانخواهی و بلند نظری است را کمرنگ جلوه میدهد. جالب آن که برخی مدیران و مسؤولان حتی نسبت به ابعاد مختلف مطالبات رهبری اطلاع کافی ندارند و از یادآوری آنها توسط دیگران متعجب میشوند!