پرسش
چرا دیه زن نصف دیه مرد می باشد؟
پاسخ
یکی از سؤالاتی که گاهگاهی در دنیای امروز مطرح می شود، تفاوتهایی است که بین زن و مرد در احکام شرع وجود دارد. فرهنگ غرب ـ که بر اساس صرفا تفکر بشری منهای وحی، پایه ریزی شده است ـ معمولا چنین تفاوتهایی را نمی پذیرد؛ و همین جوّ فرهنگی و اعتقادی موجود در دنیا ـ که به تبع تبلیغات و سلطه سیاسی، اقتصادی غرب همه جا گسترده شده ـ بالطبع سؤالات مزبور را در ارتباط با حکمت وجود این فرقها برانگیخته است.
در این جهت فرقی بین جوامع اسلامی و غیر اسلامی وجود ندارد. سؤال سؤال است و در هر ذهنی وجود پیدا می کند. وظیفه پاسداران آیین الهی است که حتی المقدور ذهن سؤال کنندگان را مجاب و قانع سازند.
علی ایّ حال، یکی از مواردی که زیاد سؤال می شود، تفاوت دیه زن و مرد است. سؤال این است که مگر نه این است که اسلام دین مساوات و عدالت است، و تفاوت انسانها با معیارهای شرعی هم تنها با تقوا ارزیابی می شود، پس چگونه حکم به نصف بودن دیه زن بر مرد می کند؟ آیا زن و مرد در طبقه بندی ارزشی متفاوتی جای می گیرند؟
قبل از جواب به این سؤال بطور کلی باید دانسته شود که در مطالعه نظام حقوق زن در اسلام چه در این بحث، و چه در بحث ارث و ... توجه به یک نکته ضروری است؛ و آن این که هدف عالی نظام حقوقی اسلام، در کنار سایر تعالیم عقیدتی، اخلاقی و سیاسی آن سعادت جاوید انسان و تقرب به درگاه حضرت حق است؛ و اختلافات حقوقی بین زن و مرد در اسلام، از یک سو، بر اساس این حقیقت باید ارزیابی شود.
این اختصاص به قوانین مربوط به زن و مرد ندارد. مثلا در یک بازی فوتبال هم نمی توان صرفا بر اساس توانایی های یکسان دو بازیکن گفت: چرا باید یکی را محدود کنیم که تنها در خط دفاعی بازی کند و اجازه حمله به او داده نشود، و به دیگری این اختیار داده شود! چرا که هدف این کار جمعی جز بر اساس این تفاوتها تأمین نمی شود؛ و باید توجه داشت که ضرر عدم التزام به این تفاوتها متوجه تک تک بازیکنان خواهد بود.
جهت دیگر در ارزش داوری قوانین، اختلافاتی است که نظام تکوین در زن و مرد بوجود آورده، و می بایست جستجو شود. به عبارت روشن تر، اختلافات طبیعی و تکوینی در جسم و روح زن و مرد، و بعضاً موقعیت و نقش متفاوتی که زن و مرد در درون خانواده و عرصه اجتماع دارند، می تواند تفاوت در قانون را ضروری سازد.
محصل کلام آن که در ارزیابی هر باید و نباید می بایست از یک سو، هدف، و از سوی دیگر، واقعیت را مدنظر قرارداد؛ و همانطور که وضع قوانین مختلف در شرایط واحد و یکسان می تواند ظالمانه باشد، متقابلاً وضع قوانین واحد در شرایط و موقعیتهای متفاوت ستمگرانه خواهد بود. عقل با این هر دو نوع ستم مخالف است، و لذا است که بین عدالت و تساوی فرق می بیند.
اما در حکم دیه، واقع امر آن است که تفاوت دیه زن و مرد به معنای تفاوت ارزش انسانی آنان نیست. در اسلام ارزش انسانها تنها به تقوا است، و در این جهت فرقی بین زن ومرد، سیاه و سفید، پیر و جوان و فقیر و غنی نیست. «إن أکرمکم عند الله أتقاکم» این مسئله امری غیر قابل انکار و مورد تأکیدات مکرر قرآن و سنت پیامبر و اهل بیت اوست. اما در فلسفه تنصیف دیه زن نسبت به مرد، از روایات چنین برمی آید که رجوع آن به تأثیرات اقتصادی یک جنایت عمدی یا غیر عمدی، بر زندگی اجتماعی و خانوادگی است.
توضیح مطلب آن که از آنجا که به طور غالبی و نوعی خسارت اقتصادی ناشی از مرگ یا نقص عضو و خسارت بدنی ای که به مرد وارد می شود، بیش از خسارتی است که از ناحیه نقص و حرج و قتل یک زن وارد می شود، دیه مرد را دو برابر زن قرار داده اند. این حکم چندان غیر قابل فهم نیست.
همه جای دنیا – حتی در دنیای امروز که سعی شده شرائط اجتماعی و اقتصادی برای زنان و مردان مساوی قرار داده شود - تأثیر اقتصادی مرد بر خانه و اجتماع بیش از زن است. به این توجه کنید که احکام برای غالب انسانها جعل می شود و نمی توان انتظار داشت که احکام برای فرد فرد زنها و مردها به طور جداگانه جعل شود. لذا اگر احیانا زنی از توان تولید اقتصادی بالاتری برخوردار بود این نقض حکم بالا نخواهد بود. علاوه بر این که وظائف مالی مرد بسیار سنگین تر از زن در جامعه اسلامی است.
مرد در جامعه اسلامی عهده دار نفقه خانواده و حتی گاهی پدر و مادر خود است، پرداخت مهریه همسر با اوست، و ... این در حالی که معمولا مسئولیت مالی بزرگی بر دوش زن در جامعه نیست. با توجه به این عرائض پر واضح است که فقدان یک مرد در خانواده ضربه اقتصادی بیشتری بر خانواده وارد کرده و ایشان را با چه مشکلات مادی مواجه می سازد. شاید به این جهت باشد که اسلام دیه مرد را بیشتر قرار داده تا مقداری جبران کننده لطمات وارده از فقدان او را برطرف نماید.
شاید بگویید این در جامعه های سنتی بیشتر بوده که مردان تأثیر اقتصادی بیشتری از زنان در جامعه و خانواده داشته باشند. ولی دنیا دارد به این سو می رود که این نقش در زنان و مردان به هم نزدیک شود. آیا می توان گفت وقتی این نقش در جوامع تغییر می کند، باید تفاوت دیه هم تغییر کند؟
جواب این است که نه، چرا که سپردن نقشی مساوی به زنان در تأمین معاش خانواده و جامعه معلوم نیست که مورد رضای خداوند باشد. خداوند دوست دارد مردان در این نقش پر رنگ تر ظاهر شوند تا زنان فراغ بیشتری برای تأمین آرامش خانواده و توجه به تربیت فرزندان و اخلاقیات خانواده داشته باشند؛ امری که معمولا از مردان برنمی آید.
تذکر مجدد دو نکته در آخر نیز ضروری است:
1- فلسفه هایی که برای احکام بیان می شود، به عنوان حکمت احکام می باشند، و علت کامل احکام عمدتاً پوشیده است.
2- چنانکه بیان شد، بیشتر بودن دیه مرد نشان از فضیلت او نمی باشد، چرا که اصولاً دیه غیر از خون بها ـ به معنای لغوی آن ـ است، زیرا اگر مراد از دیه خون بها می بود، می بایست دیه انسانهای عالم و موثر در جامعه بیش ازسایر افراد باشد، و حال آنکه همه در این جهت مساوی اند.
تبیان