* کتاب عامل همافزایی آحاد مردم
ما اگر درصدد همافزایى آحاد خودمان، از لحاظ فکر و تجربه و ذوق و هنر هستیم، بایستى ارتباط خودمان را با کتاب بیشتر کنیم. کتاب مجموعهاى است از محصولات یک فکر، یک اندیشه، یک ذوق، یک هنر؛ مجموعهاى است از یافتههاى یک یا چند انسان. ما خیلى باید مغتنم بشمریم که از محصول فکر آحاد گوناگون بشر استفاده کنیم؛ این کارى است که کتاب به ما تقدیم میکند، هدیه میکند؛ این هدیة کتاب به ماست. لذا کتاب یک پدیده و یک موجود ذىقیمت است.
* تنبلی در خواندن کتاب، بدترین تنبلی
اهتمام به کتاب در واقع قوامش به اهتمام به کتابخوانى است. در جامعه باید سنت کتابخوانى رواج پیدا کند؛ فایدة سوادآموزى این است. اثر حرکت و نهضتى که در کشورها براى ریشهکن کردن بیسوادى انجام میگیرد، عبارت است از همین، که بتوانند از این مجموعة عرضهکنندة فکر و ذوق و استعدادِ دیگران استفاده کنند؛ این بدون کتابخوانى امکانپذیر نیست. به گمان من یکى از بدترین و پرخسارتترین تنبلىها، تنبلى در خواندن کتاب است. هر چه هم انسان به این تنبلى میدان بدهد، بیشتر میشود... هیچ وقت انسان از کتاب مستغنى نیست. از دوران نوجوانى، از اول سوادآموزى تا آخر عمر، انسان احتیاج دارد به کتاب؛ احتیاج دارد به درک مسائل و جذب مواد تغذیة معنوى و روحى و فکرى؛ این بایستى در سطح عموم جامعه فهمیده شود و دنبال شود و اقدام شود.
* نظم در مطالعه
یکى از کارهاى مهم این است که ما ذهن را عادت بدهیم به نظم در مطالعه. گاهى مراجعة به یک کتاب اگر در جاى خود قرار بگیرد؛ یعنى قبل از این کتاب، کتابهاى دیگرى که متناسب با این موضوع است، خوانده شده باشد، بعد این کتاب مطالعه شود، تأثیر به مراتب بیشتر و عمیقترى خواهد داشت از اینکه این کتاب بدون ملاحظة آنچه که مرتبط با آن است، دیده شده باشد.
* عادت دادن ذهن به تفکر، به وسیلة کتاب
بعضى از ذهنها اهل کتابند؛ منتها کتاب آسان، کتابى که احتیاج به فکر کردن نداشته باشد. عیبى ندارد، این هم کتاب خواندن است، نفى نمیکنیم؛ اما بهتر از این شیوة کتابخوانى، این است که انسان در مجموعة کتابخوانىِ خود بتواند بیامیزد کتاب آسان را ـ فرض کنید رمان را، خاطره را، کتابهاى تاریخى آسان را ـ با کتابهایى که احتیاج دارد به فکر کردن، مطالعه کردن؛ این نوع کتابها را باید وارد مقولة کتابخوانى کرد. ذهن را عادت بدهیم به این که اهل تأمل باشد، اهل تدقیق باشد؛ ذهن کار کند، در مواجهة با کتاب فعالیت کند.
* اهمیت تبلیغ کتابخوانی
یکى از کارهاى بزرگ و مهم در سطح جامعه این است که تبلیغات کتابخوانى همهگیر شود. ما امروز مىبینیم براى کالاهاى کم اهمیت که تأثیرى هم در زندگى انسانها ندارند، صاحبانش تبلیغات رنگینِ عجیب و غریبى را متصدى میشوند، مباشر میشوند؛ دستگاههاى ارتباط جمعى، مطبوعات، صدا و سیما آنها را پخش میکنند؛ در حالى که آن محصولات هیچ ضرورتى ندارند، هیچ لزومى ندارند، یک چیز اضافى در زندگى هستند؛ گاهى بودنشان مفید است، گاهى بودنشان حتّى مفید هم نیست؛ شاید مضر هم هست. محصولى با عظمت کتاب، با ارزش کتاب، درخور این است که تبلیغ بشود؛ تشویق بشوند کسانى که میتوانند کتاب را بخوانند؛ این را ما باید به صورت عادت در بیاوریم... باید جورى بشود که در سبد کالاى مصرفى خانوادهها، کتاب یک سهم قابل قبولى پیدا کند و کتاب را بخرند براى خواندن، نه براى تزیین اتاق کتابخانه و نشان دادن به این و آن.
* ظاهر فرهنگی، باطن سیاسی
ما مىبینیم در مجموعة کتاب و بازار کتاب، گاهى اوقات هدایتهاى همراه با انحراف را دنبال میکنند؛ بخصوص سراغ مسائلى میروند که براى ذهنیت جامعه، براى ذهنیت کشور، چه از لحاظ جنبههاى اخلاقى، چه از لحاظ جنبههاى دینى و اعتقادى، چه از لحاظ جنبههاى سیاسى، زیانبخش است. انسان به وضوح مشاهده میکند که در بازار کتاب، در مجموعة کتاب، دستهایى فعالند؛ یک چیزهایى را وارد کنند، ترجمههایى را به وجود بیاورند، با مقاصد سیاسى؛ ظاهرش هم فرهنگى است، اما باطنش سیاسى است. به شما عرض کنم، بسیارى از کارهایى که در مقولة فرهنگ در کشور ما از سوى بیگانگان، دشمنان، معارضان اسلام و نظام اسلامى ترویج میشود، ظاهرش فرهنگى است، اما باطنش سیاسى است؛ این را انسان مشاهده میکند.
نتیجه گیری :
بیاییم با خواندن کتاب و ترویج آن باعث بشه فرهنگ کتاب و کتاب خوانی رشد کند و این فرهنگ غنی جای خود را به فرهنگ های تو خالی غرب جایگزین کند به امید آن روز......